شیخ عبدالکریم که ناباب بود، رسید!

البته در تیتر بالا احتمال اشتباه تایپی هم هست!

در سفر به ایران از شیخ عبدالکریم به‌خوبی پذیرائی شد

تولیدی از شهر صنعتی قم!

خیلی وقت بود امام‌جمعه شهر بوینس‌آیرس نیامده بود که رهبر معظم را ارشاد کند. من خیلی نگران بودم. چیزی نمانده بود به سفارت آرژانتین در لندن عارض شوم که چرا امام‌جمعه‌تان نمی‌رود به اراک؟

خوب شد البته نرفتم و اول خبرها را وارسی کردم. (فارسیش میشه «چک» کردم.) دیدم نه، خوشبختانه به خیر گذشته و امام‌جمعه‌هه دوشنبه پریروز در اراک بوده، به مناسبت سال‌مرگ قیام مردم و سالگرد انقلاب شکوهمند.

شیخ سانتیاگو عبدالکریم پَز (که در جمهوری اسلامی «پاز» می نویسندش) مسلمان شیعه است که به یک روایت، اجدادش در صدر اسلام، روی یک دعوای قبیله‌ای، هر کس اسمش عبدالکریم بوده را می‌گرفتند و می‌پختند!

 این را البته به‌راحتی می‌شود تکذیب کرد چرا که ایشان تا ۱۸ سالگی مسیحی کاتولیک بوده و یک شب لابد یک حضرتی می‌رود به خوابش که فردا صبحش مثل قرقی مسلمان شیعه شده و می‌رود ۵ سال در شهر صنعتی قم در بخش تولیدی حوزه علمیه مشغول می‌شود و سال ۱۹۹۳ در بسته‌بندی آکبند به‌عنوان حجت‌الاسلام صادر می‌شود به جای اولش، بوینس‌آیرس.

گنج انقلاب اسلامی!

خوشبختانه امسال ایشان به مناسبت ۲۲بهمن می‌رود به اراک و خیال مرا راحت می‌کند. ایشان در آنجا خیلی حرف‌ها می‌زند از جمله که می‌گوید «انقلاب اسلامی گنج است و ما باید قدر این گنج را بدانیم.» این حرف را قبلاً بابک زنجانی هم گفته بود ولی کسی توجه نکرد.

فساد ناقص غرب

حجت‌الاسلام سانتیاگو تصریح کرد: «فساد در غرب به جایی رسیده است که حیوانات را به‌عنوان فرزندان خود انتخاب می‌کنند و ارث خود را به آن می‌دهند.» ولی البته هنوز فسادشان آن‌قدر نشده که حیوانات را به‌عنوان همسر انتخاب کنند که اقلاً بتوانند از راهنمایی‌های توضیح‌المسائل بهره ببرند.

محصول دعا در کف جانانه نهادیم

شیخ عبدالکریم پاز بیان کرد: «در سفری که آیت‌الله مصباح یزدی به آرژانتین داشت بعضی از مقامات کلیسا به وی ابراز کردند، شما دین را احیا کردید و امیدمان به شماست.»

ایشان توضیح نداد که مصباح یزدی قبل از مرگش، به آرژانتین رفته یا وقتی در مرده‌شوی‌خانه چشم باز کرده، در یک چشم بهم زدن، از دست مرده‌شوی در رفته و خود را به آرژانتین رسانده. اما اینکه مقامات کلیسا  این‌طور به ایشان امید بسته بوده‌اند، بعید نیست که این مسیحی‌های باایمان توی کلیسا صف بسته باشند و یک چاقو به مصباح داده باشند و به‌نوبت آمده باشند جلو که مرحوم مصباح به‌سرعت یکی‌یکی شان را مسلمان کند و برود دنبال کارش.

دیگر از فرمایشات امام‌جمعه مسجد توحید بوینس آیرس اینکه «پیشنهاد بنده به مقام معظم رهبری ایران این است که نامه سوم را به جوانان جهان سوم ارسال کند چرا که آن‌ها آمادگی بیشتری برای دریافت فرمایشات ایشان دارند.»

من خبر نداشتم که رهبر معظم قبلاً دو نامه برای جوانان جهان سوم فرستاده‌اند، اما نامه سومی را که حجت‌الاسلام گفته و مقام معظم بلافاصله نوشته برایتان گیر آوردم. امیدوارم آقای واحدی عزیز نگوید جعلی است.

نامه سوم رهبری

بسمه‌تعالی. جوانان محترم جهان سوم! این سومین نامه است که برایتان می‌نویسم و می‌دهم به سردار قالیباف... نه، نه، ببخشید، اشتباه شد. بعداً خط می‌زنم. من دیگر غلط بکنم نامه دست این پسره بی‌عرضه بدهم. اگر به احمدی‌نژاد داده بودم پاشنه خانه پوتین را درمی‌آورد و تا جواب نمی‌گرفت برنمی‌گشت.

چی داشتم می‌نوشتم وحید؟ حواس برای آدم نمی‌گذارند. آهان. بله. باری، جوانان عزیز جهان سوم، سلام‌علیکم. همان‌طور که در دو تا نامه قبلی نوشتم، مواظب دشمن باشید زیرا شتر در خواب بیند پنبه‌دانه و شما نباید بگذارید. دم به دقیقه شتره را بیدارش کنید که خواب پنبه‌دانه نبیند. از حالش غافل نباشید، افسار او را در دست بگیرید و شتر به اختیار باشید. هروقت هم دیدید شتره سعی می‌کند با کوشش مضاعف دوباره بخوابد و با یک نرمش قهرمان-شتری، دوباره خواب پنبه‌دانه ببیند، شما با او به شدت برخورد کنید.

جوانان عزیز، زیاد دنبال فالوور نباشید و هی کلیک نکنید. بروید کتاب بخوانید. کتاب شعر احمد شاملو را بردارید با آن عکس بگیرید دوباره بگذارید سر جایش. همین عمل شما دشمن را می‌ترساند. شوخی جلف با همدیگر نکنید. بنده در جمع کارگردان‌ها و سینماگرانی که آمده بودند، با آن دو سه‌نفری که آمدند جلو بنده را بغل کردند شوخی کردم و خندیدم ولی شوخی جلف نکردم. همین‌ها یکی‌شان آمد وقتی نمایشگاه پروستات برگزار کردیم، که من چند روز بیشتر در بیمارستان ماندم (چون‌که تماشاچی زیاد بود. نمی‌شد وسط کار نمایشگاه را تعطیل کرد.) آقای رئیس‌جمهور هم آمد، الهام چرخنده هم آمد. همین آقای فیلم‌ساز اجازه خواست که یک مستندی بسازد. مستندی از پروستات بنده. قبلش هم با جراحش صحبت کرده بود، اهمیت و عظمت آن، چشمش را گرفته بود. می‌گفت می‌خواهم یک مستندی از پروستات شما درست کنم که عبرت سایرین شود! این‌ها، این‌جور فیلم‌سازها و کارگردان‌ها مایه امید ما هستند. وگرنه این سینماگرانی که ما می‌گیریم می‌اندازیمشان زندان، این‌ها فقط می‌خواهند سیاه‌نمائی کنند. این‌ها امکانات هم که به آن‌ها بدهیم. پروستات هم که در اختیارشان بگذاریم، آخرش می‌خواهند لطمه بزنند.

دشمن پست بی‌شرف پدرسوخته دهن‌لق هم منتظر است یک‌جور دیگر لطمه بزند. دشمنی را کشش می‌دهد. تحریم می‌کنند که مردم به تنگ بیایند. مقوا را تحریم می‌کنند، کارتن را تحریم می‌کنند. کارتن‌خواب‌های ما را زابرا می‌کنند، بی‌خانمان می‌کنند. آن‌ها هم جواب دندان‌شکن به دشمن می‌دهند، می‌روند گورخواب می‌شوند. این گورخواب ها مایه افتخار ما هستند. این‌ها مشت محکمی هستند به پوزه استکبار جهانی و صهیونیزم بین‌المللی.   

جوانان عزیز. به جان تنها جانشینم هیچ‌چیز به‌جز ایمان و اعتقاد به شما کمک نمی‌کند که بر مخالفان خود پیروز شوید، آن‌ها را دستگیر کنید، شکنجه بدهید و بفرستید به قرچک و عادل‌آباد شیراز.

البته حقوق‌بشری‌ها یک چیزی می‌گویند ولی نظر من به نظر قاضی صلواتی نزدیک‌تر است.

امیدوارم شماها قدر سلامت و جوانی خود را بدانید و در راه اسلام کشته شوید. والسلام

***

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه